سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بی عمل مانند درخت بی ثمر است . [امام علی علیه السلام]

مدیر ارزشی

«پاسداران» در بیانات مقام معظم رهبری

اری روز پاسدار، رمزهایی دارد، این اسم که «روز پاسدار»، روز ولادت حسین‌ بن ‌علی (ع) است، اشارات و رمزهایی دارد و مسؤولیت‌هایی را هم متوجه آن قشری می‌کند که امروز به او می‌بالد که بگوید «من پاسدارم و خط حسین‌ بن ‌علی (ع) را می‌روم.» برای این‌که این نکات، این اشارات و این مسؤولیت‌ها را درست درک کنیم، اندکی در ماجرای حسین‌ بن‌ علی (ع) باید ژرف‌نگری کنیم و دقت نظر به خرج دهیم....

مقام معظم رهبری: شما عزیزان پاسدار، حقا فرزندان معنوی حسین بن علی (ع) هستید. (1)

حضرت امام خمینی (ره) به مناسبت روز پاسدار در سوم شعبان سال 1358 با ارسال پیامی به مناسبت ولادت امام حسین (ع)، سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند.

بسم الله الرحمن الرحیم

روز مبارک سوم شعبان المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسداری از مکتب مترقی اسلام است، به عموم هم‌میهنان و به خصوص پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض می‌کنم و به حق باید این روز معظم را روز پاسدار بنامیم، روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است، پاسداری که هر چه داشت، در راه هدف اهدا کرد و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوت بنی امیه نجات داد. اگر فداکاری پاسداران عظیم‌الشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان رژیم بنی امیه و رژیم ظالمانه آن وارونه معرفی می‌شد و زحمات نبی اکرم (ص) و اصحاب فداکارش به هدر می رفت... همه پاسدار اسلام و حکومت حق باشید.

در اینجا پاسداری این است که این حکومت، حکومت عدل باشد و پاسداری از عدالت باشد، پاسداری از عدالت این است که پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسداری از عدالت کند...

انتخاب روز پاسدار پر معناست، من این روز شریف و عید سعید را به عزیزان پاسدار که رسماً و صریحاً در راه حسین ‌بن ‌علی (ع) قدم گذاشته‌اند و با جان خود با خدای بزرگ پیمان بسته‌اند و در طول سال‌های دشوار انقلاب بر سر این پیمان ایستاده‌اند، صمیمانه تبریک عرض می‌کنم.

این روز پاسدار که روز ولادت امام حسین (ع) است و این انتخاب بسیار پرمضمون و پرمعنا، برای یکایک پاسداران قابل تدبر و تعمق و درس‌گیری است، همه روی این نکته باید تأمل و دقت کنند، این یک درس مستمر است.

روز پاسدار برازنده پاسدار، یکی از بهترین نامگذاری‌ها، همین نامگذاری «روز پاسدار» است، برای پاسدارانی که از ساعت اول پیروزی انقلاب، چه آن وقتی که هنوز این لباس مقدس بر تنشان نبود، و چه آن وقتی که با انتظام گرفتن مسائل انقلاب و شکل گرفتن نهادها، همین جوانان مخلص و صادق و فداکار وارد سلک پاسداری شدند چه در سپاه، چه در کمیته و جز فداکاری و دفاع از اسلام و انقلاب و امام، هیچ چیز برایشان مطرح نبود و در قبال اهداف الهی و انقلابی، جان برای آنها متاع ناقابلی به حساب می‌آمد، هیچ چیز و هیچ‌کس شایسته‌تر از اینها نیست که این روز مبارک را به آنها اختصاص بدهند.

نام پاسدار را بر این روز از این جهت گذاشتند و امام بزرگوار هم با چشم حکمت‌بین، این مطلب را تأیید فرمودند: نام گذاری روز پاسدار، رمزهایی دارد، این اسم که «روز پاسدار»، روز ولادت حسین‌ بن ‌علی (ع) است، اشارات و رمزهایی دارد و مسؤولیت‌هایی را هم متوجه آن قشری می‌کند که امروز به او می‌بالد که بگوید «من پاسدارم و خط حسین‌ بن ‌علی (ع) را می‌روم.» برای این‌که این نکات، این اشارات و این مسؤولیت‌ها را درست درک کنیم، اندکی در ماجرای حسین‌ بن‌ علی (ع) باید ژرف‌نگری کنیم و دقت نظر به خرج دهیم.

خیلی ها در دنیا قیام کردند، رهبری داشتند، کشته هم شدند، در بین اینها از اولاد پیغمبران و از ائمه هم کم نبودند، اما سیدالشهدا یک فرد خاص است، حادثه کربلا، یک حادثه منحصر به فرد است، شهدای کربلا، یک جایگاه منحصر به خودشان دارند، چرا؟ پاسخ این «چرا» در طبیعت حادثه باید جستجو شود و همان است که به همه‌ ما درس می‌دهد، از جمله و شاید به خصوص به شما پاسداران عزیز...

پاسدار عزیز جامعه‌ای می‌تواند تصویر آرمانی یک ملت زنده، بیدار و باهوش قرار گیرد که در آن، معنویت، عدالت، عزت، قدرت، ثروت و رفاه باشد، اگر بخواهیم این مجموعه با هم باشد، بدون معنویت و آرمان معنوی و اخلاق و درنظر گرفتن خدا و بدون مجاهدت فی‌سبیل‌الله ممکن نیست، این چیزی است که پاسدار را عزیز می‌کند.

شما پاسدار چه چیز هستید؟ چیزی که شما پاسدار آن هستید، چیست؟ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، انقلاب، یک حرف و یک حرکت دفعی نیست، یک حرکت مستمر است و اقتضائاتش در زمان‌های مختلف، متفاوت است، کسانی که با انقلاب دشمنی می‌کنند با آنچه در بهمن‌ماه 1357 اتفاق افتاد دشمن نیستند، آن‌که گذشت و رفت، آنها با یک موجود زنده حی و حاضر، دشمن و مخالفند، پس انقلاب تداوم و حضور دارد، انقلاب، زنده و پویاست، پاسدار انقلاب پاسدار چنین موجود زنده و پویا و متحرک و پیشرونده‌ای است، اگر این نبود تا کنون انقلاب اسلامی و نظام اسلامی باید ده کفن پوسانده باشد، اما موجود زنده را نمی‌شود دفن کرد و از تحرک باز داشت چراکه زنده است و زنده خواهد ماند.

روح و حقیقت پاسداری من اصرار دارم که شما عزیزان پاسدار در هر جا هستید، روح و حقیقت مسأله پاسداری و سپاه پاسداران را مورد توجه قرار دهید، در ایجاد سپاه پاسداران، فقط این نبود که نظام می‌خواهد از نو یک نیروی مسلح درست کند، مسأله تنها به اینجا ختم نمی‌شد، مسأله از این هم بالاتر بود، مسأله این بود که در یک تشکیلات نظامی که به‌وسیله انقلاب به‌ وجود می‌آمد، فکر و عقیده و ایمان یعنی عامل معنوی قدرت در تمام اجزا رعایت و لحاظ شود و تا آنجا که ممکن بود، این کار شد.

چرا سپاه باقی ماند؟ سپاه پاسداران بعد از آن‌که به‌ وجود آمد، کسانی که آن را نمی‌خواستند، بارها تا مرز انحلالش بردند و به انزوایش انداختند، نسبت به آن بی‌اعتنایی کردند و به آن امکانات ندادند، بارها از آن بدگویی کردند اما سپاه ماند و می‌ماند، این‌گونه پایه مستحکم می‌ماند، چرا؟ چون عامل معنوی قدرت در درون این سازمان به‌ طور وافر وجود داشته است و امروز هم وجود دارد، آن عامل معنوی قدرت چیست؟ اعتقاد، ایمان، اخلاص، مجاهدت برای ادای تکلیف، مجاهدت برای خدا، مجاهدت منهای درآمد مادی آن مجاهدت و تلاش، اینها مهم است، اینهاست که یک مجموعه و یک نظام را حفظ می‌کند، در اصل انقلاب هم همین معنا بود و امروز هم هست، نباید به بعضی از ظواهری که مخالفان اصل نظام سعی می‌کنند آنها را درشت و پر رنگ و رنگ‌آمیزی کنند و نسبت به آنها مبالغه کنند، فریب خورد، حقیقت قضیه، وجود ایمان است.

سپاه فقط برای یک مجموعه‌ نظامی نیست، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مجموعه‌ای است که وجودش امروز برای کشور و ملت ایران و همه هدف‌های والایی که این ملت برای خودش ترسیم کرده است ضروری و لازم است، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فقط برای یک مجموعه نظامی نیست، یک مجموعه‌ نظامی می‌تواند با شکل‌های مختلف، با هدف‌ها و با رفتارهای مختلف و با خصلت‌های گوناگون باشد، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای دفاع از انقلاب، تمامیت انقلاب و هدف‌های انقلاب و برای مقابله با دشمنان انقلاب به وجود آمده است.

دشمنان انقلاب در برابر سپاه انقلاب هرچه دشمن دارد و دشمنی دارند، به ‌طور طبیعی در مقابل سپاه پاسداران صف بسته‌اند و حضور دارند، چون پاسدار انقلاب است، همه آن نیروهایی که در این طبیعت «خدا ساخته» و در این قوانین و سنن الهی برای دفاع از انقلاب و از حقانیت اسلام وجود دارد، همه آن نیروهای معنوی، همه آن توانایی‌ها و استعدادهای درونی، همه در خدمت مجموعه‌ای است که برای دفاع از انقلاب پدید آمده است.

روحیه پاسداری، رمز پایداری آن چیزی که می‌تواند انقلاب و جهت‌گیری عظیم این ملت و راهی را که او به سوی صلاح و فلاح و عزت و رضای الهی و سعادت دنیا و آخرت خود می‌پیماید، پایدار کند، عبارت است از هوشیاری و آمادگی و روحیه‌ پاسداری، این روحیه‌ پاسداری، متوقف به آن جنبه معنوی است، این‌ که من در ملاقات با برادران پاسدار با مجموعه‌های انقلابی و با برادران و خواهرانی که در بخش‌های مختلف مسؤولیت‌های حساسی دارند، بر روی رعایت جنبه معنوی تکیه می‌کنم، به خاطر همین است، این توجه و توسل و ارتباط قلبی با پروردگار عالم، تضمین کننده استحکام و اقتدار نیروهایی است که می‌خواهند همیشه در مقابل آن جبهه بایستند و مقاومت کنند، جز این راهی وجود ندارد.

پاسداران بی نظیرند، امروز چه کسی مثل جوانان پاسدار است؟ همین پاسداران و بسیجی‌ها، واقعاً بهترین جوانانند که در میدان علم و دین و جهاد، پیشرو هستند در کجا چنین جوانانی را سراغ داریم؟ نظیر اینها را خیلی کم داریم و در هیچ جای دنیا تعدادشان به این کثرت نیست.

امام خمینی (ره): «ای کاش من هم یک پاسدار بودم!» کلامی از امام نقل شد و ایشان هم قطعاً و یقیناً آن را از دل فرموده بودند که «ای کاش من هم یک پاسدار بودم!» روی این جمله دقت کنید که یعنی چه؟ امام کیست؟ آن مرد بزرگ فقیه عارف زاهدی که در راه خدا یکی از برجسته‌های بی‌برو برگرد است و هر کس در راه خدا باشد، اهل هر دین و ملتی که باشد، همین‌قدر که اهل معنویت باشد، نور وجود امام بزرگوار را درک می‌کند، می‌گفت: «ای کاش من هم یک پاسدار بودم!» پاسدار کیست که دل آن مرد بزرگ را این‌گونه به شوق می‌آورد؟ این همان چیزی است که عرض کردم، یعنی شوق به جهاد، شوق به حضور در میدان‌های خطر و جنگ با دشمن، این را شما درک کردید و در پرونده‌ی شما هست، امروز هم هست و تمام نشده است.

صادق، ثابت قدم، آماده تا قبل از شروع قیام امام حسین (ع) خواص هم حاضر نبودند قدمی بردارند، اما بعد از قیام امام حسین (ع) این روحیه زنده شد، این، آن درس بزرگی است که در ماجرای عاشورا در کنار درس‌های دیگر باید بدانیم، عظمت این ماجرا این است، این ‌که «الموعود بشهادته قبل استهلاله و ولادته»، این‌ که از قبل از ولادت آن بزرگوار «بکته السماء و من فیها والارض و من علیها»؛ حسین‌بن‌علی علیه‌السلام را در این عزای بزرگ مورد توجه قرار دادند و عزای او را گرامی داشتند و به تعبیر این دعا یا زیارت بر او گریه کردند، به این خاطر است، لذا شما امروز وقتی نگاه می‌کنید اسلام را زنده شده حسین‌ بن ‌علی (ع) می‌دانید.

او را پاسدار اسلام می‌دانید، تعبیر «پاسدار» تعبیر مناسبی است، پاسداری آن وقتی است که دشمن وجود دارد، این دو دشمن، دشمن خارجی، و آفت اضمحلال درونی امروز هم وجود دارد و شما پاسدارید، پاسداران در طول آزمایش‌های دشوار دوران‌های گذشته نشان دادند که در این راه از همه صادق‌تر، ثابت‌قدم‌تر و آماده‌ترند.

پاسداران الگوی زیبای جوانان، کسانی هستند که در حساس‌ترین لحظات تاریخ ملی ما، از همین دانشگاه‌ها و از همین دبیرستان‌ها و از لابلای قشرهای مردم بیرون آمدند و در صف مستحکمی قرار گرفتند و مردانه و شجاعانه نقش ایفا کردند، همین سردارانی که امروز شما ملاحظه می‌کنید در اوایل انقلاب جوانانی بودند در همین سنینی که امروز دانشجویان ما و بعضاً دانش‌آموزان ما هستند، جوانانی پرشور، آگاه، شجاع، دارای احساس سرشار دینی و انقلابی، همراه باگذشت، در همان دوران، جوانان دیگری هم بودند، اینها تنها جوانان کشور که نبودند که یا این شجاعت را نداشتند، یا به این اندازه ایمان در آنها قوی نبود و یا به کارهای دیگری از کارهای کشور سرگرم بودند و در این میدان خطیری که این سربازان حقیقی اسلام و انقلاب و جان‌برکفان وارد شدند، نیامدند، پس این جوانان شجاع و آگاه یکی از اصلی‌ترین عناصر عزت ملت و کشور و سربلندی و تأمین آینده‌ی کشور و نظام ما محسوب می‌شوند که در حساسترین برهه‌ها، حقیقتاً مردانگی هم نشان دادند، کاری هم که کردند، فقط اعمال و ابراز یک ایمان پرشور و عاشقانه نبود، البته این بود اما فقط این نبود، بلکه در همان حال با فکر خودشان، با مغز خودشان، با تلاش استعدادی و انسانی خودشان توانستند کارهای شگفت‌آوری را بیافرینند و بسیاری از این تاکتیک‌های نظامی ما، خیلی از کارهای بسیار وسیع عملیاتی ما در میدان جنگ، خیلی از کارهای اطلاعاتی ما که منجر به انهدام دشمن شد، چه در بخش جنگ و چه در بخش اطلاعات و کارهای ضد امنیتی دشمن، کار همین جوانها بود، اینها معلم یا دوره‌های آموزشی‌ در این زمینه‌ها نداشتند، اما با احساس نیاز و فشار آوردن بر استعدادهای درونی خودشان ناگهان مثل چشمه‌ای جوشیدند و کارهای شگفت‌آوری کردند، البته خطرات زیادی هم تهدیدشان کرد اما آن خطرها نتوانست اینها را از میدان خارج کند، در واقع می‌توان گفت، برای هر نسل جوانی، پاسداران ما که خودشان جوانانی بودند در دوره‌های جنگ و در این میدان پرخطر یک الگوی زیبا و جذابند./انتهای پیام/




سیدغلامعباس طاهرزاده ::: سه شنبه 88/5/6::: ساعت 10:18 عصر

 خاطره حضرت آیةاللَّه العظمی آقا سید محمد رضا گلپایگانی رحمةاللَّه:

یک وقت در زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمةاللَّه، شهریه طلاب نرسیده بود. آنهایی که از نظر معیشتی از وضعیت خوبی برخوردار نبودند، کم کم داشتند از حوزه متفرق می‏شدند. این مسأله باعث ناراحتی و نگرانی همه شده بود.

من به حضرت حجّت"ارواحنا فداه" متوسل شدم و از خود حضرت برای رفع این مشکل استمداد نمودم. در مدرسه فیضیه خوابیده بودم که در عالم رؤیا شخصی به من گفت:

"قرار است شما در منزل فلان آقا، خدمت حضرت صاحب الزمان علیه‏السلام مشرّف شوید. بعد خبر آوردند که تشریف فرمایی حضرت به منزل آن فرد به تأخیر افتاده است. ولی یک صدایی را شنیدم که فرمود:

آقا سید محمد رضا! به حاج میرزا مهدی بگویید که به آقا شیخ عبدالکریم بگویند: از دعا‏های امام زمان علیه‏السلام وجوهات متوجه قم شد".

وقتی از خواب بیدار شدم، طبق مأموریتی که داشتم پیش حاج میرزا مهدی رفتم و خوابم را برای ایشان تعریف کردم. نکته‏ای برای ما در این خواب سؤال‏انگیز بود که: چرا به حاج شیخ عبدالکریم با اینکه ایشان مکّه مشرف شده بودند تعبیر به "آقا شیخ عبدالکریم" کرده بودند ولی "حاج میرزا مهدی" را حاجی نامیدند؟!

وقتی خدمت حاج شیخ رسیدیم، فرمودند: رؤیای شما از رؤیاهای صادقه است، زیرا فردی از تجّار مشهد پیدا شده و قرار است هر ماه دو هزار تومان بفرستد. امّا اینکه حضرت به من تعبیر "آقا شیخ" کرده‏اند با اینکه به مکه مشرّف شده‏ام، به خاطر این است که من حجّی را که انجام داده‏ام، حجّ نیابتی بوده است.

خوش آن روزی که صوت دلربایت

بگوش جان رسد هر دم صدایت

ز هر سو یاورانت با دل شاد

بیایند و نمایند جان فدایت




سیدغلامعباس طاهرزاده ::: سه شنبه 88/5/6::: ساعت 10:18 عصر

به گزارش آینده روشن، حجت الاسلام والمسلمین سیدمسعود پورسیدآقایی، در همایش چشم انداز قم در افق 1404 در مدرسه عالی امام خمینی(ره) قم اظهار داشت: قم بر اساس روایات آشیانه اهل بیت(س) است و در روایات داریم که این شهر آنقدر توسعه می یابد که ماوی و مامن همه مومنان می شود.

وی با تاکید بر جایگاه والای قم در روایات خاطرنشان کرد: اینجا حرم اهل بیت(س) است و تعابیری مانند سلام الله علی اهل قم و ... از معصومان درباره مردم این شهر روایت شده است از این رو باید با این پشتوانه در تحقق آرمان شهر مهدوی گام برداریم.

وی با بیان اینکه دولت هر قدر در شهر قم و برای تبلیغ دین هزینه کند زیاد نیست، گفت: اساس و ارزش هویت ما به دین ما است، اگر علمای ما به بلاد و روستاها سفر و دین را تبلیغ کنند در این صورت بسیاری از اختلافات، دعواها و طلاق های کم می شود و هزینه آن بر جامعه برداشته می شود و دولت به جای اینکه بخواهد در آن بخش ها هزینه کند می تواند برای پیشگیری هزینه نماید.

پورسیدآقایی درباره تحقق سند چشم انداز قم در سال 1404 تاکید کرد: باید اتاق فکر برای تحقق این سند راه اندازی شود.

وی با بیان اینکه متاسفانه هنوز بسیاری از ایرانیان نمی‌ دانند ایرانیان قدیم چه خدماتی به اسلام انجام داده‌ اند، افزود: لازم است همایش هایی برای بازخوانی هویت ملی و نقش ایرانیان در اسلام به ویژه نقش سلمان فارسی برپا شود.

وی تاکید کرد: زیرساخت های لازم برای تحقق قم به عنوان آرمان شهر مهدوی باید فراهم شود از این رو شاید یکی از پیشنهادهایی که بتواند در این زمینه کمک کننده باشد این است که روند مهاجرت به قم برای مدتی متوقف و تدابیری برای کنترل مهاجرت اندیشیده شود.

وی با بیان اینکه ما معتقدیم که زمینه ساز ظهور ساختنی و تحصیلی است، بیان داشت: مردم ایران با محوریت شهر قم باید شرایط ظهور امام عصر(عج) را فراهم سازند.


سیدغلامعباس طاهرزاده ::: سه شنبه 88/5/6::: ساعت 10:18 عصر

نامه کیهان به هاشمی
ارم نیوز : جناب عالی در خطبه های نمازجمعه تهران در تاریخ 26 تیرماه 1388، در قامت نماینده کاندیدای ناکام ریاست جمهوری سخنانی بر زبان راندید که دور از انتظار بود و از جهات گوناگون، مورد ابهام و پرسش جدی است، که در این فرصت به مهم ترین آن ها می پردازیم.
کیهان در نامه ای خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشت:

حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای هاشمی رفسنجانی
با سلام و تحیت
جناب عالی در خطبه های نمازجمعه تهران در تاریخ 26 تیرماه 1388، در قامت نماینده کاندیدای ناکام ریاست جمهوری سخنانی بر زبان راندید که دور از انتظار بود و از جهات گوناگون، مورد ابهام و پرسش جدی است، که در این فرصت به مهم ترین آن ها می پردازیم.
1- در مقدمه سازی و شیوه استدلال، در استناد به حدیث سیدبن طاووس، نکات قابل تاملی نهفته است که پس از نقل متن حدیث و ترجمه آن با شما گفت وگو خواهیم کرد.
امام علی(ع) می فرماید: «و قد کان رسول الله(ص) عهد الی عهدا فقال: یا ابن ابی طالب! لک ولاء امتی، فان و لوک فی عافیه و اجمعوا علیک بالرضا فقم بامرهم و ان اختلفوا علیک فدعهم و ما هم فیه».(1)
رسول خدا(ص) با من پیمانی بست و فرمود: ای پسر ابوطالب! ولایت بر امت من از آن توست. اگر در کمال عافیت و سلامت، تو را به ولایت خویش برگزیدند و با رضایت برخلافت تو اجماع نمودند، ولایت آن ها را برعهده بگیر و اگر برخلافت تو اختلاف کردند، آن ها را - با اختلافی که در آن افتاده اند - به حال خود واگذار.
این روایت آشکارا قلمرو مشروعیت الهی از مقبولیت مردمی را جدا نموده و بیان می کند که امیرمؤمنان به نصب الهی، ولی مردم است، اگر آن ها نیز پذیرفتند، دارای مقبولیت مردمی هم می شود و می تواند به مسئولیت های حاکم اسلامی عمل کند وگرنه، نه!
بنابراین، آن چه در این باره می توان گفت این است:
الف- این حدیث، برهان قاطعی است بر رد ادعایی که سال هاست اصلاح طلبان آن را در شیپور رسانه ها می دمند که فرقی بین مشروعیت و مقبولیت نیست و هر دوی این ها، به رای مردم است و از ظاهر استدلال جناب عالی نیز پیداست که مانند آنان فکر می کنید.
ب- چنین می نماید که حضرت عالی بر آن بوده اید که حدیث مذکور را به وضعیت امروز جامعه ایران، تطبیق دهید و از رئیس جمهور منتخب با آرای بیش از 24 میلیون و پانصد هزار بخواهید تا به سود کسی که 13 میلیون رای داشته کنار برود، چرا که جامعه دچار اختلاف شده است، شاهد این برداشت این است که از اقلیتی - که البته محترم اند - پیوسته با عنوان «مردم» یاد کردید و اکثریت مردم را به کلی نادیده انگاشتید و آن اقلیت را با نام مردم، در مقابل نظامی اسلامی قرار دادید، در حالی که این شیوه، نه شرعی است، نه قانونی و نه زیبنده چون شمایی!
افزون بر این ها شیوه مذکور در تضاد با مفاد حدیث مورد استناد است. چرا که اولا، این حدیث مربوط به بیعت و مرحله قبل از استقرار خلافت علی(ع) است نه پس از خلیفه شدن آن حضرت(ع) و دلیلش آن است که در مدت پنج سال حکومت علی(ع)، سه جنگ ناجوانمردانه بر آن امام مظلوم تحمیل شد و بخش عظیمی از یارانش، به علت خودخواهی جمود شدند و در نخیله اردوگاه زدند و آن امام نه تنها کنار نرفت بلکه افشاگرانه و محاجه گرا، سرانجام با آنها به عنوان «باغی» جنگید. پس هم در استدلال و هم در نتیجه گیری به خطا رفته اید.
ثانیاً، معنای عبارت «و ان اختلفوا علیک»، یعنی اگر اختلاف به گونه ای بود که هیچ کدام از دو جهت قابل رجحان و تکیه گاه نبود آن ها را رها کن و معنایش این نیست که حاکم دینی نباید هیچ مخالفی داشته باشد زیرا در هیچ مقطع تاریخی ای جامعه درباره انبیا و اوصیا اتفاق نظر نداشته اند و همواره عده ای از مردم، مخالف آن ذوات مقدس بوده اند.
ثالثاً، با مشخص شدن وزن سیاسی اقلیت و اکثریت، سیره عقلا و عرف جامعه، بر تبعیت از رأی اکثریت است نه بر هم زدن بازی به نفع بازنده. بنابراین متأسفانه، شما و کاندیدای ناکامتان، به جای التزام عملی به مفاد این حدیث و تبعیت از قوانین موضوعه، با تردیدافکنی و از راه های غیرقانونی و شهر آشوبی می خواهید به اهدافتان دست یابید! غافل از آن که این راه، سرابی بیش نیست!
رابعاً، اگر استناد به این حدیث، توسط جناب عالی در کنار جمله ای که در تاریخ 27 تیرماه 88 به هیئت منتخب مجلس برای پی گیری حوادث بعد از انتخابات گفته اید، فهم شود، ابعاد ماجرا بسی گسترده تر از آن است که ساده اندیشان می پندارند. شما در آن دیدار فرمودید: «موسوی به فراتر از ابطال انتخابات فکر می کند». راستی معنای این سخن ساختارشکنانه چیست و موسوی و حامیانش چه توطئه ای در سر دارند، آیا این همان انقلاب مخملی ای که تکذیب می شود، نیست؟!
متأسفانه شما از حیث عقلانیت سیاسی هم در تشخیص مصلحت بازمانده اید، و به عنوان سخنگوی اقلیتی ساختارشکن به میدان آمده اید که بدترین شرایط را برای بازی انتخاب کرده است و با عدم پای بندی به قوانین کشور و مباشرت و معاونت در جرایم بسیار، انبوهی از حامیان را از خود رانده و حمایت دشمنان کینه جوی نظام اسلامی را به دست آورده و خشم میلیون ها مجاهد انقلابی را برانگیخته است، آیا بنا دارید همه اندوخته سال های مبارزه و خدمت را به پای چنین فردی بریزید؟! از تو حیف است به این طایفه دمساز مباش!
2- جناب عالی، برای عبور از فتنه ای که بحرانش نامیده اید، پیشنهادهایی مطرح کرده اید:
2-1- آزادی زندانیان ماجرای اخیر،
2-2- دلجویی از آسیب دیدگان اخیر،
2-3- رعایت آزادی رسانه ها براساس قانون،
2-4- انعکاس نظرات دوطرف در صدا و سیما،
2-5- دلجویی از علمایی که در جریان انتخابات دلگیر شده اند.
درباره این فقرات نیز سؤالاتی مطرح است:
یکم، شما خوب می دانید که در جریان تظاهرات غیرقانونی روزهای اخیر، اعمال فراوانی صورت گرفته که وفق مواد و تبصره های متعدد قانون مجازات اسلامی، در مجرمانه بودن آن ها، نباید تردید کرد؛ عناوینی چون «اخلال در نظم و آسایش عمومی و ممانعت از کسب و کار مردم»، «محاربه و افساد فی الارض»، «قتل و جرح نفوس محترم»، «احراق و تخریب و غارت اموال عمومی و خصوصی و حتی آتش زدن خانه خدا (مسجد) و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی»، «همکاری با بیگانگان و توطئه علیه امنیت ملی.»
حال سؤال این است، آیا زندانیانی که یا خود به این جرائم اعتراف کرده، یا در حال ارتکاب جرم دستگیر شده یا قرائن و شواهد قطعی مانند کشف ابزار جرم در منازل و محل کارشان، دال بر مجرمیت آنهاست، براساس کدام منطق حقوقی باید آزاد شوند؟ بلی بی گناهان نباید دستگیر می شدند و اگر موردی بوده سریعا باید آزاد می شد، ولی می دانید که تاکنون این گونه افراد شناسایی و آزاد شده اند، لذا مصداق سخن شما زندانیانی است که غالبا مرتکب اعمال مجرمانه شده یا لااقل متهم به آن هستند!
سؤال دیگر این که شما در خطبه های نمازجمعه، هیچ گاه از اغتشاشگران و اراذل و اوباش، سخنی به میان نیاوردید و تنها از دو گزینه مردم و نظام سخن گفتید، براستی آیا جناب عالی آشوبگران را مردم و اکثریتی را که به رقیب شما رای داده اند، مردم نمی دانید؟!
دوم، سخن از دلجویی آسیب دیدگان اخیر به میان آورده اید، حال باید معلوم شود که آیا 8 تن بسیجی مظلوم و افزون بر 400 تن نیروی انتظامی که به دست اغتشاشگران شهید و مجروح گردیده و کسبه و مردم عادی که مغازه، خانه و موتورسیکلت و ماشین های آنان به آتش کشیده شده را جزو آسیب دیدگان می دانید یا خیر؟ اگر می دانید چرا نامی از اینها نبردید، آیا چون اینان، طرفداران نظام حاکم هستند، باید به جرم دفاع از آن، جان و مالشان به آتش کشیده شود و حق دادخواهی ندارند؟!
سوم، رعایت آزادی رسانه ها براساس قانون، سخن متینی است ولی بایدثابت شود که کدام رسانه برخلاف قانون از فعالیت منع شده است تا رفع ممنوعیت گردد. قاعدتا نباید انتظار داشته باشید، رسانه هایی که برخلاف قانون مطبوعات عمل می کنند، مورد مواخذه قرار نگیرند، گذشته از این که هم اکنون بیشترین تبلیغ علیه نظام توسط همین رسانه ها صورت می گیرد.
چهارم، انعکاس دیدگاههای دو طرف در صداوسیما مشروط به پذیرش منطق گفت وگو، پیشنهاد خوبی است ولی حتما فراموش نکرده اید که صداوسیما رسما به آقای موسوی همین پیشنهاد را ارائه کرد ولی وی از پذیرفتن آن سر برتافت و اعلام نمود: تنها در صورتی حاضر است در تلویزیون سخن بگوید که مجری ای وجود نداشته باشد و برنامه نیز به طور زنده پخش گردد!
پنجم، سخن از دلجویی علمایی که در جریان انتخابات دلگیر شده اند، بسیار عجیب است، نه از آن رو که نباید حرمت آن بزرگان پاس داشته شود بلکه از آن جهت که کسانی، اکنون مدافع حریم آن استوانه های فقاهت و تقوا شده اند که سابقه جسارت به علمای بزرگوار را در پرونده خود و همفکرانشان دارند. حتما فراموش نکرده اید که در دوران سازندگی در زیر زمین مدرسه دارالشفای قم چه کسی به مقام شامخ مرجعیت جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی (رحمه الله علیه) جسارت روا داشت!
حتما به خاطر دارید که کتاب موهن «کاووشی درباره روحانیت» توسط چه کسی نوشته شده و توسط چه موسسه ای به چاپ رسید و رئیس و هیات امنای آن اکنون در چه جبهه ای قرار دارند؟
جالب است، در این گردهمایی سردمدار حمایت از سخنان روحانی مخلص و محترم جناب استادی شده و بیانیه در حمایت از معظم له تهیه می کنند که قبلاً به بهانه های واهی به برخی از مراجع معظم تقلید جسارت نموده اند.
ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام!
آیا به خاطر دارید که در دوران اصلاحات و توسعه سیاسی که حضرت عالی آن را دوران نکبت می نامیدید، چه اهانت هایی نثار علما و بزرگان روحانیت شد و جناب عالی مصلحت را در سکوت می دانستید. به عنوان نمونه:
در مطبوعات اصلاح طلبان نوشتند:(2)
1-«روحانیت، قشری گرا و انحصارطلب است، آن ها عوام پرور و مقلدپرورند، نه عاقل پرور» (روزنامه ایران، 18 شهریور 77، ص10)
2- «روحانیت در طول تاریخ ایران، سرسپرده مراکز قدرت بوده اند و مبارزان آن ها انگشت شمارند» (روزنامه صبح امروز، 3 دی 77، ص 6)
3-«قلم فقهاء در طول تاریخ، آغشته به خون آزاداندیشان بوده است» (روزنامه جهان اسلام، 6 دی 77، ص6)
4-«مردم ایران، ثابت کرده اند که در مسائل سیاسی از رهبران مذهبی و مراجع، خط نمی گیرند» (روزنامه نشاط، 71 اسفند 77، ص7)
5- «حکومت روحانیان، عامل عقب ماندگی جامعه است» (روزنامه خرداد، 1 تیر78، ص6)
6- «روحانیت، جماعتی ساده دل و فریب خورند و تحلیل سیاسی ندارند» (هفته نامه توانا، 52 مرداد78، ص11).
با این اوصاف، آیا تصور می کنید روحانیت، فریب ساختارشکنانی را می خورد که خط قرمزهای نظام را زیر پا نهاده و با قانون شکنی و گستاخی معاون یا مباشر در جرائم کثیر هستند و کاخ سفید، رئیس رژیم اشغالگر قدس، و روسای دول انگلیس، آلمان، ایتالیا و... از آنان حمایت می کنند.
روحانیت، قرن هاست که فریاد زده اند، ولی فقیه، حجت امام زمان(عج) است و انکار سخن او و فصل الخطاب بودن او، انکار امام زمان(عج) و بغی بر او بغی بر ولی الله الاعظم است، حال چه باعث شده که تصور کنید این بلندمرتبگان از عقاید و سلوک دینی خود دست بردارند و پیرو سیاست بازان ساختارشکنی شوند که هیچ مشروعیتی برای فقاهت و روحانیت قایل نیستند. ملاحظات بسیار دیگری درباره سخنان شما وجود دارد ولی به همین میزان بسنده می کنیم؛ در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
والسلام علی من اتبع الهدی



سیدغلامعباس طاهرزاده ::: سه شنبه 88/5/6::: ساعت 10:8 عصر

آیا پایان نامه کارشناسی ارشد عبدالله ‌‌رمضان‌زاده را خوانده اید ؟

صدرا ساری - در این نوشتار به بررسی پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد آقای عبدالله رمضانزاده ، تحت عنوان "ارزیابی کارایی ونقش خشونت در توسعه سیاسی " می پردازیم. وی قائم مقام حزب افراطی مشارکت و از جمله سازمان دهندگان اغتشاشات اخیر است که در حین فعالیت در یک خانه تیمی به همراه تعداد دیگر از همکارانش دستگیر شد.

به قلم صدرا ساری

مروری گذرا بر سوابق علمی برخی سران جبهه دوم خرداد که در اغتشاشات اخیر نیز نقش فعالی در تحریک آشوبگران خیابانی ایفا کردند، پرده از این حقیقت برمی دارد که در ورای چهره مدنی ودموکراتیک آنان، اندیشه‌هایی خشونت طلبانه و دیکتاتوری پنهان است.
بازخوانی اسناد ومدارک علمی این مدعیان اصلاحات، این مسئله را آشکار ترمی‌کند که اگر چه این افراد همگام با دم زدن از نفی خشونت، بر طبل رسانه‌ای دموکراسی خواهی و حرکت‌های اجتمایی بدون خشونت می کوبند اما مرام و اعتقاد سیاسی آنان مساله‌دیگری را نشان می‌دهد.
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند!
برای اثبات مدعای خود در این نوشتار به بررسی پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد آقای عبدالله رمضانزاده ، تحت عنوان "ارزیابی کارایی ونقش خشونت در توسعه سیاسی " می پردازیم. وی قائم مقام حزب افراطی مشارکت و از جمله سازمان دهندگان اغتشاشات اخیر است که در حین فعالیت در یک خانه تیمی به همراه تعداد دیگر از همکارانش دستگیر شد.
رمضانزاده در این پایان‌نامه ابتدا با ذکر تاریخ سه کشور توسعه یافته انگلیس، فرانسه و ایالات متحده آمریکا به عنوان نخستین کشورهایی که در مسیر توسعه قدم نهادند و بررسی انقلاب 1648 انگلیس، انقلاب کبیر 1789 فرانسه و جنگ داخلی آمریکا نقش این تحولات خشونت‌بار را در توسعه سیاسی این کشورها بررسی می کند. سپس با در نظر گرفتن سه کشورهند، لبنان و ترکیه به عنوان کشورهایی که مدل دموکراتیک غربی را تقلید کرده‌اند، عملکرد آنان را ارزیابی و به تجزیه و تحلیل علل خشونت‌های موجود و همچنین میزان توسعه یافتگی آنان می پردازد.
وی به دنبال پاسخ به این سوال است که آیا خشونت از لحاظ تئوریک در روند توسعه سیاسی نقشی دارد یا نه؟ رمضانزاده در نتیجه اولیه فرضیه خود این چنین می نویسد: " آنچه موجب تمایزروند توسعه و نوسازی کشورهای توسعه‌یافته مدل، از کشورهایی که ازالگوی توسعه دموکراتیک پیروی کرده‌اند، می باشد حوادث خشونت باری بوده است که منجر به درهم شکستن موث ارزشها، سنن و قیود کهن و حامیان نظام‌ها و ارزش‌های سنتی کهن گردیده است. "
وی در ادامه می‌افزاید: " بررسی تحولات تاریخ نوین این سه کشور حاکی است که گذار کیفی این کشو‌ها از جامعه سنتی به جامعه نوین به تدریج و از طریق مسالمت آمیز صورت نپذیرفته است. به ناچار پیاده شدن نظم جدید درا ین جوامع با انقلاب خشونت‌بار و یا جنگ خونین داخلی همراه بوده است. "
رمضانزاده در جمع بندی مطالب خود با تاکید براین مطلب که مشارکت مردمی در اخذ تصمیمات کلان کشور و آزادی‌های مدنی در جهان سوم مانع توسعه سیاسی است و اینکه اعمال خشونت در برابر خواست مردم به دلیل آنکه مشکل فعلی را به نفع آینده حل می‌کند ، می نویسد: " گسترش آزادی‌های مدنی در جهان سوم و تکیه بر مشارکت مردم در اخذ تصمیمات مهم و اساسی اداره کشور به دوعلت موجب ایجاد موانع و مشکلات در مسیر توسعه می گردد. "
وی در بیان دلایل خود مشارکت مردم و دخالت آنان در تصمیم گیری‌ها را موجب هرز رفتن امکانات کشور می‌داند و با بیان اینکه عدم وجود منابع کافی برای پاسخگویی به عدالت اجتماعی به عنوان نیاز بالفعل (عقلانیت کوتاه مدت) و توسعه به عنوان نیاز بالقوه (عقلانیت بلند مدت) موجب تعارض می‌گردد، اعمال خشونت را ابزاری مناسب برای حل این مشکل به نفع آینده می‌داند.
وی همچنین وجود ایستا‌‌رهای احساسی و ارزشی در میان مردم جهان سوم که منجر به ارزیابی عملکرد نظام سیاسی براساس حب وبغض می گردد را به عنوان مانعی در دیگر در جهت تصمیم گیری نظام سیاسی می داند.
رمضان‌زاده در نهایت استفاده مناسب ازاقتدار و خشونت در مقابل خواست مردم و جامعه در مسیر توسعه را منتج به نظامی می‌داند که تمام مشخصه‌های توسعه سیاسی را داراست. در واقع وی خشونت را ابزاری کلیدی در توسعه سیاسی می داند.
حال جای این سوال باقی است که چرا افرادی با این گونه اعتقادات سیاسی این روزها به بهانه دفاع از آرا و خواست جمهور به زعم خود مبارزه آرام را در دستور کار خود قرار داده‌اند؟ چگونه می توان توجه به آرای مردم را از وی باور کرد؟ به راستی در زیر این پوستین پوشالی چه نیتی پنهان است؟
منبع: پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد "ارزیابی کارایی و نقش خشونت در توسعه سیاسی " * نوشته : عبدالله رمضان‌زاده خرداد 1369




سیدغلامعباس طاهرزاده ::: سه شنبه 88/5/6::: ساعت 10:4 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :53089
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
سیدغلامعباس طاهرزاده
مدیریت -آموزشی -تربیتی -اخلاقی -دینی و...
 
>>لینک دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<